دانشجویان ارتباطات دانشگاه صدا و سیما

نسبت مردم وانقلاب اسلامی - نوشته فرهاد مسن کر

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ق.ظ

بسم الله

 

دراین یاداشت سعی براین است که نسبت مردم وانقلاب اسلامی از سه رویکرد تاریخی،ساختارگرایی،کارکردگرایی‌بررسی شود.

پیش ازبررسی این موضوع لازم است تعریفی ازانقلاب بکنیم تابدانیم دقیقاچه پدیده ای را مطالعه می کنیم از نگاه شهید آیت الله سید محمد باقر صدر؛ انقلاب، جنبشى سرسختانه و بر مبناى اصول مکتبى معیّنى است که با درک واقعیت‌هاى موجود، به ‏دنبال تغییر و دگرگونى بنیادین در تمامى ابعاد زندگى فردى، اجتماعى و سیاسى و معیارها، اصول و ارزش‌هاى حاکم است.
ساموئل هانتینگتون می‌گوید: انقلاب یک دگرگونى سریع، بنیادین و خشونت‌آمیز داخلى در ارزش‌ها و اسطوره‌هاى مسلط جامعه، نهادهاى سیاسى، ساختار اجتماعى، رهبرى، فعالیت‌هاى حکومتى و سیاست‌هاى آن است.
با مرورى بر سایر تعاریف اندیشمندان معاصر اسلامى نشان می‌دهد که یکى از ابعاد مهم در معرّفى انقلاب‌ها، بُعد ارزشى و مطلوبیت آرمان‌ها است. شاید تعریف انقلاب از بُعد جامعه ‏شناسى جامعیت بیشترى دارد؛ زیرا به عمده‌ترین خصیصه‌هاى انقلاب که داراى ماهیتى اجتماعى است، اشاره می‌کند. پس می‌توان انقلاب را به ‏معناى تغییر در ساختار حاکمیت و ساختارهاى اجتماعى در نظر گرفت.

برای شکل گیری هرانقلابی یک عنصر فکری ودوعامل انسانی نیاز است که عنصرفکری ایدولوژی که انقلاب برپایه‌ ان استور است وعنصر انسانی هم یکی مردم اند ودیگری رهبری پس ما دراین یاداشت دتبال نسبت مردم باانقلاب هستیم که خود از عناصر سازنده انقلاب می باشد.

 

سیرتاریخی

دربررسی سیر تاریخی انقلاب 57 انچه بیشتر به چه چشم میاید درسی است که از تجزیه ونحلیل دوحادثه مهم قبل از انقلاب یعنی انقلاب مشروطه وملی شدن نفت گرفته شد یعنی انچه باعث شکست مشروطه وملی شدن نفت شد عدم حضور همه اقشار ملت ونبود رهبری واحد که بتواند عامل وحدت درمقابل دشمنان خارجی وداخلی باشد و در نهایت باعث شکست یا از ریل خارج شدن این دوحادثه عظیم شد.

اما درمقابل آن انقلاب اسلامی ازهمان اغاز ازسال 42تا پیروزی نهایی، بهمن 57، عنصر مردم باتمام قوا ازهمه اقشارملت از زن ومردوتمام طبقات جامعه وانواع افکار در کنار نخبه ها وروشنفکران جامعه از مارکسیست چپی تا مذهبی هابرعلیه سلطنت قیام کردند.

 دراین میان انچه اهمیت داشت رهبری مردم وبسیج توده ها که توسط رهبری مذهبی امام خمینی انجام شد واین پتانسیل موجود درجامعه را بالفعل کرد؛ پس مردمی بودن، شاخص اصلی انقلاب ایران است که ازاین لحاظ می توان با انقلاب فرانسه مقایسه کرد و از این جنبه مهم می توان نسبت مردم بااتقلاب را قابل درک تر مشاهده کرد؛ یعنی بدون مردم انقلابی وجود نمی امد.

درنهایت می توان انفلاب اسلامی ایران را ناشی از اشتباهات شاه ایران در اداره امور مملکت وکم توجهی به خواسته های مردم دید. و همچنین رویکرد از بالا به پایین، یعنی دید رعیتی، ودرنتیجه آن، دوطبقه کردن جامعه سلطنتی وخانی وطبقه عادی ملت در ضمن نادیده گرفتن نگرش های مذهبی ملت و روند اجرای اشتباه  مدرنیزاسیون درایران و از سوی دیگر همراهی مردم ایران بارهبری دینی امام خمینی دانست.

این رابطه بین مردم وانقلاب بعد از پیروزی هم ادامه داشته بطوری که مردم بعد از انقلاب باحضور در جنگ از ارمان ها انقلاب  دفاع کردند. بعد ازپایان یافتن جنگ تابه امروز چهار رییس جمهور با چهار تفکر و شعار مختلف با رای وخواست مردم سرکار امدند.

اقای هاشمی باتوجه به نیازهای جامعه خاص ان روز ایران باشعار سازندگی و توسعه ی اقتصادی به میدان عمل امد و پس از پایان این دوره نیازهای جدیدی مطرح شد. آزادی فضای سیاسی و اجتماعی، پرهیز از فضای بسته اجتماعی که درگذشته وجود داشت؛ باعث شد که با رای و خواست مردم اقای خاتمی با شعار آزادی سیاسی و مدنی به روی کار امد. می توان گفت که دولت خاتمی موسوم به دولت اصلاحات، اولین دولتی بود که با رای نسل جوان که انقلاب را کمتر درک کرده بودند به روی کار امد. پس از دوره هشت ساله این دولت، مردم خواهان دولتی بودند که از جنس خود مردم ،و همچنین به دنبال افزایش عدالت اجتماعی و برابری اجتماعی بودند و در خواهان کاهش یافتن فاصله طبقاتی‌ای بودند که در شانزده سال قبلی به وجود امده بود؛ یعنی همان شعار اول انقلاب که این بار از زبان جوان هایی که انقلاب را ندیده بودند، بیان می‌شد.از این روی دولت احمدی نژاد باشعار عدالت و مهرورزی بر سرکار امد.

پس ازپایین دوره احمدی نژاد باتوجه به اتفاقات داخلی و بین المللی این بار ملت بدنبال نگرشی بودند تا بتوانند به اصلاحات اقتصادی بپردازد و روابط ایران را با جهان در راستای توسعه ایران بهبود ببخشند؛ پس با رای مردم در دهه چهارم انقلاب دولت اعتدال با سکانداری اقای دکتر حسن روحانی سرکار امد.

همگام با سیر تاریخی چند ده ساله و همچنین باتوجه به رشد وسایل جمعی و گسترش فضای گفتمان جهانی به زعم نویسنده این پرسش مطرح می شود که ایا تغییرات معنا داری درهویت وعلایق  و سلایق مردم نسبت به اول انقلاب به وجود امده است؟ واگر به وجود امده در روند گزینش مسؤلین تاثیر داشته است یا خیر؟ ایا این تغییرات در راستای نزدیک شدن به ارمان انقلاب بوده است و یا بلعکس؟

پاسخ این سوال ها به پژوهش گسترده نیازمند است که در این مجال نمی‌گنجد.

 

ساختارگرایی

ساختارگرایی، یکی از اندیش‌راه‌های رایج درعلوم اجتماعی است. بر پایه این طرز فکر تعدادی ساختار باطنی و ناملموس، چارچوب اصلی در پشت پدیده‌های ظاهری اجتماع را تشکیل می‌دهند.
ساختارگرایی به دنبال راهی است برای شرح و گزارش پیوند درونی‌ای که از طریق آن معنایی در یک فرهنگ ساخته می‌شود. 

باتوجه به رویکردساختارگرایانه ما به دنبال یک ساختارکلان برای وقوع انقلاب اسلامی وروابط معنایی درون این رویداد هستیم. به نظر نگارنده ی این یاداشت ،ساختار ایدلوژیک اسلام-شیعی و به خصوص در راس آن، قیام انقلابی امام حسین(ع) در این رخداد اهمیت دارد؛ البته می توان به سابقه تاریخی ایرانیان که بخشی از آن رامی توان در شاهنامه مشاهده کرد نیز اشاره داشت.

اما الویت اصلی با اسلام-شیعی می باشد که نمود بارز این تاثیر پذیری در شعارهای خیابانی مردم در دوران انقلاب بود. یکی دیگر ازمصادق های تاثیر این ساختار را می‌توان در ادبیات و تفکر جریان چپ مارکسیست انقلابی مشاهده کرد به طوری که مرحوم گل سرخی در دادگاه خود آرمان انقلابی خود را، نهضت عاشورا معرفی می‌کند.

تاثیر دیگر قدرت ایدلوژیک را می توان در باز تولید مفهوم مقاومت دید. باتوجه به اینکه ادبیات رایج مقاومت در آن دوران متاثر از ادبیات انقلابی امریکای جنوبی به ویژه چگوارا بوده است. رشد و نهادینه شدن این مفهوم را درجنگ تحمیلی می توان مشاهده کرد.

تبعیت از رهبری دینی یک دیگر از روابط معنایی باز تولید شده توسط این ساختار است. ازجمله مفاهیم تولید شده توسط این ساختار که تبین کننده رابطه معنایی جدیدی بین مردم وحکومت است مفهوم بسیج می باشد.

باتوجه به تعریف التوسر که می گوید هرنظام اجتماعی برای بقا و ماندگاریش ناگزیر از باز تولید شرایط و روابط تولید معنا است؛ به نظر نویسنده باید دستگاه حکومتی انقلاب در استفاه از ابزارهای اعمال قدرت ایدولوژیک، مانند تلویزیون، ساختار اموزشی نظام و فضای مجازی،...خود را به روز و کار آمد کند و باکاوش و کنکاش جدید معنا و مفاهیم را با توجه به اقتضاعات زمانی و مکانی تولید و باز تولید کند تا بتوانند در جهت تحکیم رابطه مردم با آرمان های تعریف شده اش، اقدام موثر انجام دهد؛ مانند باز تولید مفهوم سبک زندگی. و همچنین می‌بایست انحصار تولید و باز تولید روابط معنایی در فضای رقابتی جهانی را در اختیار خود بگیرد و در پی آن برای کسب مخاطب حداکثری کوشش کند.

 

کارکردگرایی

کارکردگرایان به طور کلی جامعه را نظامی واجد نظم و ترتیب می‌دانند. این دیدگاه مبتنی بر تمثیل ارگانیک بین جامعه و ارگانیسم زنده است. از این منظر جامعه یک سیستم متشکل از اعضا و اجزای بی‌شماری است که هر یک باید کارکردهایی خاص را برای بقای کلی سیستم و دیگر اجزا و اعضای آن انجام دهد.

 نظم اجتماعی پدیده‌ای است که کارکردهای اعضای مختلف این سیستم را به صورتی مرتب و در سلسله مراتبی خاص به هم پیوند می‌دهد. کارکردگرایان بر این باورند که اجزای سازنده یک جامعه، نهادهایی چون نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام خانواده، مذهب و سازمانهای آموزشی و پرورشی‌اند که بدون کارکردهای ضروری و منظم آن‌ها، جامعه‌ای وجود نخواهد داشت. و نتیجهٔ فقدان یا اختلال این اجزاء، به خطر افتادن حیات و بقای کل سیستم اجتماعی است.

همه این نهاد‌ها (اجزای سیستم) دارای ارتباط متقابل‌اند و هر یک از آن‌ها جهت ایفای نقش مشخص خود باید اندازه، قابلیت و ساختمان مناسب داشته و به گونه‌ای عمل کند که با اجزای دیگر سازگار باشد. ناسازگاری اجزای سیستم اجتماعی، موجب تجزیهٔ آن و تضاد بین اجزا، باعث نابودی آن خواهد شد.

ضامن اصلی سازگاری اجزای سیستم، وفاق در ارزشهای مشترک است.بر این اساس این رویکرد به دنبال نقش دهی به خرده نظام های خود می‌باشد.

مهمترین نقش مردم در انقلاب مشروعیت بخشی به نظام است. مردم داری حق مشارکت سیاسی و انتخاب مسولان و تصمیم گیری و نظارت بر عملکرد آنان هستند. مردم مانند چرخ دنده های انقلاب هستند که انقلاب را به کار انداخته و با قرار گیری در نقش های تعریف شده از سوی آن، در مسیر تعادل نظام کوشش میکنند. در این مسیر خرده نظام های تعریف شده دارای کارکردها، بی کارکردی و همچنین کژکارد دارند. کژکارکردهای و در برخی موارد خرده نظام های بی کارکرد آن باعث بر هم خوردن تعادل نظام و در پی آن از بین رفتن انقلاب خواهد شد.

با نوجه به این امر که ایران تحت فشارها و تحریم های بین المللی قرار دارد؛ اگر مردم با حکومت همکاری نکنند، باعث ازبین رفتن انقلاب و آرمان های آن خواهد شد.

پس مقاومت اقتصادی ملت در برابر این تحریم ها باعث تحکیم نظام در عرصه بین الملل و درنتیجه باعث صدور فلسفه مقاوت و زیر بار ظلم نرفتن می شود، همانطور درعرصه جنگ نشان داده شد. همچنین با شرکت در راهپیمایی ها وانتخابات مختلف ومراسم های سیاسی با وجود کژکاردهای که دربعضی خرده نظام ها مانند موارد فساد اقتصادی وجود داشته، پشت سر نظام هستند.

بر طبق رویکرد کارکردگرایانه، جامعه به مصابه ی یک ارگانیسم زنده شرایطی را برای حیات و بقا نیاز دارد. از جمله ی این شرایط حفظ ویژگی های جمعیتی است که می بایست با نوجه به نیاز های نظام تبیین شود.

از دیگر ویژگی های نظام در نگاه کارکردگرایی تعریف نقش های مناسب و مورد نیاز برای ادامه این ارگانیسم است؛ که باید پس از آن به دنبال تربیت نیروها و سپس در پی آن گزینش و واگذاری نقش ها به نیروهای متناسب، اقدام کند. در غیر اینصورت چنانچه هر کدام از این مراحل با نقص انجام شود موجب ایجاد هرج و مرج و در ادامه، بر هم خوردن تعادل نظام خواهد شد.

مصداق کنونی این وضع ورود جوانان به دانشگاه ها و سپس بازگشت آنها به عنوان نیروهای متخصص به جامعه است؛ چنانچه نقش های متناسب با تخصص های بوجود آمده، ایجاد نشود؛ طبق پیش بینی کارکردگرایان بروز هرج و مرج حتمی خواهد بود و یا چنانچه نقش هایی متناسب تعریف شود ولی نظام در گزینش و برسرکار آوردن نیروهای متخصص و متناسب با آن بد عمل کند، آن جایگاه های اشغال شده دارای کژکارکرد بوده و یا در خوشبین ترین حالت تبدیل به خرده نظام هایی با بی کارکردی خواهند شد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۴
مسعود وثوقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی